دنیای من

سلاااااام

حالا وایسا ببین این هفته چی شد.......اول ازاینکه هم من و هم مهتاب قبول شدیییییییییییییییییییییییییم.......بزن

به افتخارمون....هوراااا

.مهتاب رو نمیدونم ولی من لب مرزی قبول شدم...

.حالا هرچی دوم اینکه یه امتحان ریاضی دادم در حد لالیگا ......افتضاح بود ....فقط ۱ سوال رو درست نوشتم......

دیگه روزای آخر سال ۹۰ هس ولی من...هنوز لباس نخریدم.......اهه اهه اهه....آخه بابا اینا الان ۴ هفته اس

میخوان برن آستارا ولی نمیرن........نوموخوام......همه بروبکس وسایلاشونو خریدن............

راستی دیشب با مامی گرام رفتیم دسر خوردیم خییییلی خوشمزه بود آخه میدونین میخواستم یه کاری کنم ننه ام

باهام کامل آشتی کنه ...

آخه ۵ شنبه مهفام ساعت ۷ اس داد دوجین بیا بریم دور بزنیم...مامان هم کمی تا قسمتی ناراحن شد....

ولی بالاخره اجزه داد برم...منم رفتم تااااااا ساعت ۹....یه دفعه دیدم اس دارم....کیه کیه؟مادر گرامیه...

فقط متن اس رو داشته باش:

ساعت ۹ شب دو تا دختر تنها تو خیابون میدونی یعنی چییییییی؟

آقا چشمت روز بد نبینه من دیگه خودمو خیس کردم.....بدو بدو خواستم سوار تاکسی شم...

حالا مگه تاکسی گیر میاد؟بنابراین با همان پای چلاقم...دوباره با ۳ سانت پاشنه....کلی مسافت را دویدم

(دویدم و دویدم)

تا به یه تاکسی رسیدم...حالا ترافیک بود در حد  حرکت حلزون خلاصه نصف راه پیاده شدم ترجیح دادم همچنان

بدوم.....همچنان دویدم تا به خونه رسیدم....مادر گرام چند حرف کوبنده به ما زد....ولی زود آشتی کرد......و دیگر

هیچ ...ا

ها راستی ۲ تا اتفاق خوب دیگه هم افتاد....ولی نمیگم..تو پست بعدی میگم بااااای........

[ یک شنبه 21 اسفند 1390برچسب:من,مدرسه,تئاتر, ] [ 21:12 ] [ روژین ] [ ]

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

با نام و یاد خدا

سلااااااااام....

 

از امروز میخوام با شما ها حرف بزنم مطمئنم که اتفاقاتی که در طول

روز واسه من پیش میاد واستون جالبه......(کلی میخندین)پس بذارین از

همین امروز شروع کنم.....

برای اینکه بتونین سر از مطالب من در بیارین باید در ابتدا یه سری از اشخاص رو بهتون معرفی کنم....پس لطفا توجه فرمایید:

 

۱مامان :آدمی جدی ولی در عین حال بسیار مهربون که در واقغ توی خونه جاهامون با هم عوض میشه.یعنی من میشم مامان و اون میشه بچه و البته بهترین دوستم.....

۲-مهفام:رفیق گرمابه و گلستان...:آدمی به شدت تنبل-بد قول ولی در عین حال فوق العاده قابل اعتماد و شوخ.

۳-نیکا:دوستم توی کلاس و کسی که باید همشه دفتراشو به من بده تا از روش جزوه ها رو بنویسم....

۴-مهتاب:بچه زرنگ کلاس...معدل:۲۰ !ولی عمرا بهش نمیاد درس خون باشه..بنده خدا همیشه باید به من هندسه یاد بده!

۵-یکتا:دختری فوق العاده باحال و با اراده(خودش میدونه چرا!!!)

۶-آتنا:لوپ قشنگ من....و دیگر هیچ.....وای نه بذار بگم با جنبه در حد لالیگا!

۷-فاطی:دوست خل و چل من.....(یعنی عاشقشم)

۸-پونه:گاهی اذیت میکنه ولی انقدر خوب هست که به اذیت هاش می ارزه!

۹-اقلیما:خانوم گیتاااار!

۱۰-زکیه:وااای خدا فوق العاده،ماه،فوتبالی عین خودم،پرسپولسی،اصلا نمی دونم چی بگم.....عاااااشقشم....

۱۱-سارا:هم تیمی من در تیم بدمینتون مدرسه...خیلی بچه ی باحالیه....

حالا بریم سراق افراد متفرقه......

۱-علی کریمی:دیگه معرف حضورتون هست ولی!باید بگم من عااشق انسانیت و بازیش هستم و خودم خوب میدونم قیافه نداره ولی امیدوارم یه روز از نزدیک ببینمش

فعلا کسی یادم نمیاد اما اگه یادم اومد بهتون میگن.....

[ یک شنبه 21 اسفند 1398برچسب:من,خاطرات روزانه, ] [ 20:57 ] [ روژین ] [ ]

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::